کد مطلب:125509 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:357

یادگار محمدی
ای جمال تو جلوه ی ازلی

آیت كردگار لم یزلی



ای ز رخسار تو عیان خورشید

از جمالت گرفته جان خورشید



ثمر شاخسار توحیدی

عاشقان را چراغ امیدی



چشم دلها به تو روشن

عالم جان ز روی تو گلشن



زاده ی دخت پاك پیغمبر

جاری نهر چشمه ی كوثر



صبح فرخنده ای ز ماه صیام

پرده از رخ گرفت ماه تمام



چه مبارك سحر چه خوش هنگام

زد بر این پهن دشت عالم گام



جلوه گر شد به وسعت عالم

نور چشم پیمبر خاتم



آن خداوند عز و شوكت و من

كرد نام ورا ز مهر حسن



غنچه ی بوستان حق واشد

روشنی بخش چشم و دلها شد



ناز پرورد عصمت كبری

راحت قلب حضرت زهرا



گل گلزار سرمدی آمد

یادگار محمدی آمد



ای شكوه بلند بیداری

معنی پرطنین هشیاری



ای دمت معجز مسیحایی

بر تنت جامه ی شكیبایی



دست تقدیر خون به كامت ریخت

روزگاری شرر به جامت ریخت



آشنا با تو رسم مهر نداشت

چشم دیدار آن سپهر نداشت





[ صفحه 29]





ساخت از كین ز غصه مغمومت

كرد آخر به زهر مسمومت



من چه گویم كه با دلت چون كرد

دل دریایی تو را خون كرد



كس به درد دلت طبیب نبود

در وطن چون تو كس غریب نبود



غربت تو ز تربتت پیداست

سینه ها در غم تو خون پالاست



غربت تو هنوز مشهود است

خاك پاك تو غصه آلود است



ای بقیع ای زمین دردآلود

غصه و غم ز چهره ات مشهود



غم و درد فراق مشكل ماست

اینكه در برگرفته ای دل ماست





[ صفحه 30]